سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی
سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی

دختر خوب-میگل آرتتا-2002

همه ما پریشان هستیم،فقط اندازه پریشانیمان متفاوت است.انسان مدرن،انسان مشکل داری است.فیلم "دختر خوب" در تلاقی بحران ها قرار دارد و به تقابل خیر و شر و بحران انسان برای انتخاب یکی از این دو می پردازد.فیلمی که پیش روی ماست،روایتگر زنی متأهلِ پریشان("جاستین" با بازی جنیفر آنیستون) است که در یک فروشگاه کار می کند،او از کار خود لذّْتی نمی برد،و به نحوی از سر عادت سر کار می رود.از آن طرف همسری نقاش دارد که به او بی توجه است و هنگامی که از محل کار برمیگردد،همکارش را به خانه می آورد و به استعمال دخانیات و ... می پردازند.همه اینها دست به دست هم داده اند که جاستین به این سو و آن سو چشم بگرداند و آرامش و عشق و لذت واقعی را جستجو کند.یک روز که در محل کار خود نشسته است و از سر بی حوصلگی به اطراف می نگرد،متوجه یکی از همکارانش می شود که او نیز سر در گریبان دارد و حالتی سرد مانند او(جاستین) دارد،او به سوی او می رود و آنها آشنا می شوند و....

شخصیت اول فیلم(جاستین) با بازی جنیفر آنیستون،نماد یک انسان مشوش و به سطوح آمده عصر مدرن می باشد که به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش می گردد.او این رهایی را در جایی خارج از خانه و خانوادهمی جوید،که عمق فیلم در همین قسمت فیلم نامه است.نویسنده این کار(مایک وایت) که در فیلم هم نقش کوتاه گارد امنیتی در فروشگاه را بازی می کند،به نحو احسن این کار را نوشته و به تمام ریزه کاری ها و نماد ها توجه کرده است.به طور مثال شخصیت هولدن(با بازی جیک جیلنهال) که نقش همکار جاستین را دارد، انسان افسرده و پریشانی است که با توجه به اعمال و رفتارش،در انتهای فیلم متوجه می شویم که در اصل نماد شیطان است که در مواقع استیصال که انسانها دنبال چاره ای برای گره ی کوری که در زندگی شان خورده می گردند،به سراغ آنها می آید و انسان بخت برگشته،گمان می کند که این همان چاره و کلید درهای بسته زندگی اوست.اما اینجاست که عقل انسان راه درست را نیز به او نشان می دهد و انتخاب را به عهده ی او می گذارد.فیلم نامه به قدری زیرکانه نوشته شده که در سکانسی جاستین را درون اتومبیل،تنها و سر در گم در جاده ای می بینیم که بین دو جاده قرار دارد،سمت چپ به طرف سعادت و خیر اوست و سمت راست به طرف هلاکت و شر اوست،که بر عکس همیشه که راست سمت خیر است،اینجا برعکس اتفاق افتاده،که این هم میتونه از ضعف های کوچیک فیلم نامه باشه،که البته چون ذات عمل یکی است،چندان ضعف محسوب نمی شود.به دیالوگی که جاستین در این سکانس می گوید دقت کنید تا متوجه شوید صحت حرف من شوید:جاستین : فقط شیطان میدونه چطور یه دفه اینجوری شد.این سکانسِ بسیار تأمل برانگیز،مخاطب را همچون جاستین به فکر فرو می برد و اشاره ای مستقیم به آموزه های دینی انسان ها و قدرت اختیاری که به آنها داده شده است دارد.در همین سکانس،باز هم دیالوگی عمیق و تأمل برانگیز از جاستین در توصیف سمت راست جاده(سمت شر و بدبختی) می شنویم:و سمت راستم چی می تونستم تصور کنم؟آسمون آبی و بیابون زمین،نگرانی های نا محدودِ  پشت سر هم،یه نیستی بی پایانِ زیبا

همچنین از طرفی شخصی را در فیلم به نام کُرنی می بینیم که مذهبی است و از برگزارکنندگان یک محفل  مطالعه انجیل در کلیسا می باشد،که از جاستین نیز برای شرکت در این مراسم دعوت می کند.اما جاستین به دلیلی که در فیلم مشاهده می کنیم،مجبور می شود که در این مراسم شرکت نکند.اودر پاسخ به سوال کُرنی که چرا دیشب رفتید و در مراسم شرکت نکردید؟می گوید که ما کتاب های مقدسمان را فراموش کرده بودیم،اینجا هم نکته ای نهفته است:این دیالوگ نماد بهانه جویی ما انسانها برای توجیه فرارمان از دین است،اما پاسخ کُرنی ،که درسی آموزنده و بسیار ظریف و عمیق و بسیار صحیح است این جمله است : خب می تونستید ازروی فرد کناریتون نگاه کنید،میدونی اونجا کلیساست،بدون انجیل،هیچ کاری ممکن نیست

اما کنایه های این جمله به چه چیز هایی است؟! این جمله در واقع پاسخ خداوند به انسان هایی که از دین فرار می کنند و بهانه ای مانند بهانه ی جاستین می آورند،می باشد،می تونستید از روی فرد کناریتون کناریتون نگاه کنید،یعنی این همه انسان خوب و پاک و الگو در کنار شما بود،چرا از آنها الگو نگرفتید؟!

اما کلمه کلیسا در این جمله،صرفا منظور خود کلیسا نیست،کنایه از دنیا است،که در آن بدون انجیل( که منظور دین و کتاب آسمانی است)هیچ کاری ممکن نیست و انسان مانند جاستین دچار سردرگمی می شود و بدنبال کلیدی است که آن کلید همان دین و کتاب آسمانی است،که الگوی زندگی را به ما ارئه می دهد.

اما نکته جالب توجه فیلم اینجاست،که در آخر فیلم همه تقصیر ها به گردن کُرنی می افتد!!این موضوع اشاره دقیق به دنیای ما دارد که همه اشتباهات را خودمان انجام می دهیم و در نهایت،همه را به گردن افراد مذهبی می اندازیم و بدبختی هایمان را از چشم آنان و دین می بینیم.