سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی
سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی

بعدی تو هستی-آدام وینگارد-2011

متقلب بعدی تو هستی!

 


در نگاهی تک بُعدی میتوان به علت جرم و خلاف بزرگ کارگردان در استفاده ی بی منطق دوربین روی دست،اساسا فیلم را نادیده و غیر قابل بحث در نظر گرفت.اما چیزی که باعث می شود کمی روی فیلم "بعدی تو هستی" بحث شود،نه خلاقیت،نه نوآوری،نه حرفی نو،نه ایده ای نو،بل خاصیت ارتجاعی و تقلبی بودن فیلم است که باعث میشود تا به روشنگری برآییم.

ابتدا به ایده بپردازیم،ایده ی کار که یک خانه و خانواده،محصور در فضای محدود خانه شان مورد تجاوز و کشتار دسته جمعی قرار می گیرند،ایده ای تقلبی و کپی کارانه از فیلم به شدت درست و منحصر به فرد و خلاق "گردآورنده"{1}محصول 2009 می باشد.فیلمی که در همه چیز خلاقیت و نوآوری دارد.شخصیت هایش اندازه و کافی و نه زیادی و دست و پا گیر و بدون پرداخت -که در "بعدی تو هستی" چنین بود-هستند.در"گردآورنده" یک پدر و مادر داشتیم و یک فرزند و یا دو فرزند-دقیق به یاد ندارم-که نویسنده به طور خاص برای هر یک تله و در نهایت مرگی خاص و خلاقانه و جذاب در نظر گرفته بود.اما در "بعدی تو هستی" یک مشت کوتوله شلوغ و شلخته داریم که نه میشناسیمشان و نه منطقی پشت این همه آدم-بخوانید کوتوله-وجود دارد.چرا کوتوله؟زیرا همگی تیپ هایی مرتفع نشده و شخصیت نشده هستند،فلذا کوتوله می مانند.گویی نویسنده متقلب و فاقد خلاقیت ما علاقه شدید به کشتار دسته جمعی داشته اند و همینطور بدون تدبیر،یک عده ریخته اند دور هم که دسته جمعی کشته-بخوانید سلاخی- شوند و به ارضای نفسانی خویش بپردازند و مخاطب و شعور شریفش نیز به جهنم!

حال برسیم به اجرا،اجرا نیز ارتجاعی و کلیشه ای است.هدف کار بیشتر ترسیم فضایی ملتهب و استرس زا با چاشنی خون و خونریزی-در اصل بهره گیری از المان های گونه اسلشر-و ایجاد تنش حسی برای مخاطب است تا خلق وحشت.مسئله اصلی فیلم ساز ترساندن نیست،مگر یکی دو صحنه که اشاره خواهم کرد.اما برای ایجاد این هدف-فضایی ملتهب و استرس زا-باید چه فرمی و چه زبان سینمایی ای برگزید؟آیا دوربین روی دست بیشتر التهاب و تعلیق ایجاد می نماید یا بر اعصاب مخاطب می تازد و تمرکززدایی می نماید؟که به نظرم دومی صحیح است.مخاطب با دیدن "بعدی تو هستی"،در واقع فقط دوربین می بیند و نه فیلم،زیرا دوربین رو هست و علنی  و نه فیلم.تماشاگر حس می نماید که از دریچه ی یک دوربین عصبی و وحشی دارد یک عده کوتوله شلوغ که به یکدیگر و در و دیوار می خورند و می میرند را می بیند و نه فیلمی  که روایتگر یک "خانواده" هست که در موقعیتی سخت و جان کاه قرار گرفته اند و حال باید بیاندیشند تا راه نجات بیابند.در شکل صحیح،باید دنیای فیلم و خانواده و کنش و واکنش ها و حس شان خلق شود و سپس این ها در موقعیت قرار بگیرند و سپس تقابل با موقعیت.در "بعدی تو هستی" نه خانواده خلق می شود نه کنشی نه واکنش و نه حسی.

یک زن و مرد داریم و اتاق خواب و مغازله شان و یک ماشین و زن و مردی دیگر و سپس ماشین و پسر و دختر های بعدی و یک خانه که هیچ کدامشان پا فراتر از دختر و پسری و زن و مردی-تیپ- نمی گذارند و تبدیل به زن و شوهر و خواهر و برادر-شخصیت- نمی شوند.حال با این دختر،پسر ها و یک زن و مرد وارد جریان می شویم.ابتدا یک سری سکانس داریم که به طور خاص به هر یک از این دختر،پسر ها به طور کوتاه می پردازد ولی سکانس هایی به درد نخور و کار راه ننداز!مثلا سکانس اتاق خواب دختر و پسر که دوربینش روی دست است!واقعا سکانس اتاق خواب و سکون و حس و حالی راکد،چه دوربین روی دستی می طلبد؟!!و یا لحظه ی ورود خواهر و برادر در سالن خانه که باز هم روی دست هست.شاید برخی بگویند از ابتدا با این تکنیک-که اساسا ضد تکنیک است-می خواهد فضا را ملتهب ترسیم نماید،در پاسخ به چنین افرادی که چنین می اندیشند،عرض می نمایم که؛کارگردان کار بلد می داند که خلق فضای ملتهب فقط به دوربین نیست،به میزانسن است و چیدمان آن،به فیلم نامه است و اجرای آن،چطور در فیلمی مثل "خفقان" به کارگردانی داریو آرجنتو،بدون به کارگیری دوربین روی دست،از سکانس اولیه ما فشار و التهاب و استرس را حس می نماییم؟از حس خوب بازیگر،از اجرای درست و میزانسن صحیح و دکوپاژ فنی و سینمایی در راستای هدف و نه تکان دوربین که اعصاب بیننده را بهم می ریزد و نه اینکه حس او را به غلیان بیاندازد.

شما را بار دیگر ارجاع می دهم به فیلم"گردآورنده" و فصل آغاز فیلم،تا دریابید که چگونه یک کارگردان که مسئله اش ایجاد تعلیق و ترسیم فضای ملتهب است با میزانسن و دکوپاژ و اندازه ی نماها و زاویه و حرکت دوربین،از ابتدا حس تعلیق و خفقان را ایجاد می نماید و هشدار می دهد که حادثه ای غیرمعمول در صدد روی دادن است.به تشریح فصل آغازین این فیلم می پردازم؛ابتدا نمای بیرونی خانه ی هدف را می بینیم ولی از فاصله ای دور و از پشت منطقه ای که با نوارهای هشدار خطر که زرد رنگ هستند،محصور شده است.شب است و دوربین حالتی POVدارد که حالت ناظر و دید شخصی را به ما می دهد که در کمین این خانه است.دوربین در یک پَن افقی به سمت راست،فضای کلی خانه را ترسیم می نماید تا میرسیم به پارکینگ و ماشین اهل خانه که وارد کادر می شود،دقت شود به المان های این سکانس-نوارهای خطر،شب،حالت ناظر دوربین(POV)-که در ایجاد فضای هشدارگونه و ملتهب به شدت موفق عمل می نمایند.در سکانس بعد،وارد خانه می شویم،زوج بسیار خوشحال وارد می شوند،مرد در را با حرکتی سریع و خشن باز می نماید،زن و مرد،حس گرمی دارند که آنها را از همین ابتدا به ما زوج زناشویی معرفی می نماید.فضای خانه تاریک و سرد است،نقش نورپردازی خفیف که چقدر در این سکانس به ترسیم فضا کمک نموده است،قابل توجه است.مرد کلید چراغ را فشار می دهد،اما برق نیست!المان های هشداری یکی پس از دیگری ما را درگیر تعلیق و هشدار می نماید.نمای کلوزآپ دهان زن را می بینیم،که مرد را صدا می زند،مرد به طبقه بالا می رود و با صندوقی مواجه می شود،تدوین تداومی از نمای باز به نمای بسته دست مرد که صندوق را باز می نماید به خوبی به کار گرفته شده است و سرانجام صندوق باز می شود و دستی از پشت،دهان مرد را می گیرد و تیتراژ آغاز می شود و پس از تیتراژ در تدبیری هوشمندانه،به صورت اسلوموشن آمبولانس را مشاهده می کنیم و می یابیم که آن زوج کشته شده اند.دریافتید که چگونه باید از ابتدا فضا و هدف و وسیله را بوسیله کمپوزیسیون و میزانسن مشخص نمود؟

حال سراغ فصل آغازین "بعدی تو هستی" برویم؛دوربین با نمایی از درب اتاق خوابی که نیمه باز است و زن و شوهری که مشغول مغازله هستند،به سمت درب حرکت می نماید و وارد اتاق می شویم.هیچ المانی مبنی بر زن و شوهر بودن این زن و مرد و یا رابطه ی دیگری به ما داده نمی شود.پس از مغازله،زن به طبقه پایین می آید،تا چیزی بنوشد،وارد اتاق نشیمن می شود،نما به نمای بیرونی جامپ می شود،دوربین روی دست است و گویا ناظر-که این POV سخیف است و غیر سینمایی،زیرا مگر من و شما وقتی نگاه می کنیم،دیدمان میلرزد؟!-زن با روشن شدن چراغ حیاط متوجه حضور فردی می شود،نزدیک درب حیاط می شود،نمایی از نوسان چنگال های آویزان می بینیم!!درب را می بندد،موسیقی پخش می نماید،نماهای کلوزآپ از لیوان و یخ و نوشیدنی می بینیم-نماهایی عقیم و بی جا-تا به اینجا که هیچ تلاشی برای خلق تنش بوسیله میزانسن و دکوپاژ ندیده ایم!مرد را در حمام می بینیم،از حمام بیرون می آید،دوربین روی دست است و لحظه ای فولو هم می شود!متوجه نوشته ی روی پنجره می شود-بعدی تو هستی-و سپس مشاهده جسد زن و سپس کشته شدن مرد! سپس جامپ کات به نمایی باز از صحرا و ماشین زن و مردی دیگر!که هیچ پرداختی بر این ها و ایجاد رابطه زناشویی صورت نگرفته است.یک ناشی گری تمام در فصل آغاز که نه المانی از التهاب می دهد و نه هشداری.همین.

پس از مشاهده یکسری سکانس های پوشالی و نه هدفمند،میرسیم به اصل مطلب و سر میز غذاخوری که اتفاقا باز هم دوربین روی دست هست و برخواستن پسر و تیر خوردنش و شروع ماجرا.اما مدت زمانی که طول می کشد تا خانواده متوجه تیر خوردن پسر شوند،هم کمی کمدی دارد و از آن مهم تر تعلیق درستی که ایجاد می کند،هست که تنها نقطه قوت این سکانس است.در ادامه نیز همانطور که قبل اشاره کردم،اجرا بعضا کلیشه و اکثرا فاقد ارزش سینمایی است.همین سکانس شروع تجاوز افراد متجاوز سر میز غذاخوری،پرداختش ضعیف است و اجرایش با دوربین روی دست غلط.هیچ تنش حسی ایجاد نمیشود،بل اعصاب تماشاگر به علت دوربین وحشی بهم میریزد و این گول مالیدن سر تماشاگر و توهین به شعور اوست.اما چند سکانس هم در اجرا خوب بودند و حس شوک و وحشت را ایجاد نموده بودند.مثلا حرکت آهسته دختر-که داوطلب می شود بدود به بیرون خانه-و اتفاق ناگوار پس از آن که این تناقض آرامش و تنش خوب بود و درآمده بود و هدف که ایجاد شوک بوده است،ایجاد می شود.یا سکانس نگاه دختر به زیر تخت خواب-علی رغم اینکه یکی از کلیشه های این ژانر هست و بارها دیده ایم ولی اگر خوب اجرا شود،باز هم شوک آور خواهد بود-هم درست و خوب بود،به طور خاص،کمپوزیسیون،نقش بسیار مؤثری در درآمدن حس این سکانس ایفا نمود.

اما مسئله مهم و تقلبی دیگر فیلم "بعدی تو هستی" وجود دختری شجاع و مثل همیشه با چهره ای سبزه و زیبا که نابغه است و قرار نیست به هیچ وجه بمیرد و اساسا ضد زن است.وجود چنین نگاه فمینیستی و غیر منطقی به زن در بسیاری از فیلم های ژانر-خاصه گونه اسلشر-به چشم می خورد،به طور مثال پیچ اشتباهی 1 که از قضا دختر نقش اولش چهره ای شبیه به همین دختر فیلم "بعدی تو هستی" داشت!در علت چنین تدبیری باید تأمل نمود در مقاصد فیلم سازان که خارج از بحث نقد است.به هر حال وجود چنین دخترهای شجاعی دیگر نخ نما و کلیشه و فاقد جذابیت است و هر چه تکرار شود،به شوخی نزدیک میشود،در پایان فیلم نیز تنها اتفاقی که برای این دختر شجاع رخ می دهد،زخمی شدن اوست،حداقل اگر کشته می شد،یک اتفاق مثبت و ضد کلیشه برای این فیلم رخ می داد که متاسفانه نداد. در مورد ژانر فیلم،به نظر بنده اساسا قصد،ساخت وحشت-از گونه ی اسلشر- بوده است ولی پس از پایان کار،کارگردان که مشاهده می نماید که کار شوخی درآمده و نه جدی،برای حفظ شأن فیلم،خود را از تک و تا نیانداخته و ژانر را به کمدی-وحشت تغییر می دهد!

 

 

________________________________________

The Collector-2009-Marcus Dunstan (1