سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی
سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی

مارمولک-کمال تبریزی-1382

کمدی خاکستری

 

به تعداد همه آدم ها راه هست برای رسیدن به خدا.این جمله یکی از دیالوگ های فیلم است و به نظرم کارگردان و کلا فیلم نیز حرف اصلی اش همین است ولی آن را با لکنت به ما می گوید.فیلم روایت خطی دارد از داستان یک فرد شرور (رضا مارمولک) که پس از یک سرقت توسط پلیس دستگیر شده و راهی زندان می شود و بوسیله موقعیتی که برایش در بیمارستان زندان فراهم می شود،فرار می کند.اما از موقعیت فراری که ایجاد می شود شروع کنم،رضا در بیمارستان با روحانی ای هم اتاق است،روحانی ای که با کتاب شازده کوچولو در دست،خود را به ما روشنفکر معرفی می کند!! که نیست! روحانی به علت طرز نگرش رضا به روحانیت که  می پندارد روحانیون مدام  برای مردم روضه می خوانند و... سعی می کند با روشی متفاوت نگرش رضا را به روحانیت تغییر دهد و او را به خدا برساند،اینگونه که با جمله ای از کتابی غیر دینی و غیرایرانی!! رضا را پند می دهد! اساس کتاب و جمله عارفانه آن اشکال ندارد،ولی نمی شد جمله ای عارفانه را از کتب اسلامی و ایرانی خودمان برداشت کرد؟!؟ ما کم روشنفکر دینی داشتیم و داریم؟!

اما همین روحانی به ظاهر روشنفکر،دست به کار کوته فکرانه ای می زند که کمتر روحانی ای اقدام به چنین کاری می کند و آن این است که مقدمات فرار رضا را با نظم  و ترتیب تمام فراهم می کند!! و بدتر از آن اینکه پس از گذاشتن لباس ها برای رضا،در حمام در حال خواندن دعاست!! دعا برای چه؟ پشت سر رضا؟ برای اینکه به سلامت از دست قانون فرار کند؟!! کجای آموزه های دینی ما گفته روحانی باید دزد و شرور فراری دهد؟!! بر خلاف عده ای که می گویند رضا مارمولکِ روحانی شده مدام به روحانیت توهین می کند،من عقیده دارم که رضا مارمولک،شروری است که لباس روحانیت را پوشیده و ذاتا روحانی نیست و هر عملی که انجام می دهد،عمل رضا است نه یک روحانی و بیگانه بودنش با این لباس و مسند روحانیت را نشان می دهد.ولی آخوندی که در بیمارستان است،ذاتا به ما روحانی معرفی میشود،عمل او عمل یک روحانی است،او اشتباه کند توهین به روحانیت است،روحانیت را فردی کوته فکر و دوست شروران و دزدان معرفی می کند! ایده فرار در فیلم خوب است،اینکه یه فرد شرور با پوشیدن لباس یک روحانی از زندان فرار کند اما اینکه روحانی خودش به عمد! لباس ها را بگذارد و شرایط فرار را فراهم کند،اشکال دارد،اگر سهوا این کار را می کرد،توهین به روحانیت نمی شد.

اما پس از این سکانس فجاعت بار،فیلم خودش را پیدا می کند،از اینجا به بعد،هنرمندی نویسنده البته با کمی اشتباهات  را شاهد هستیم.  سکانس ها و موقعیت های خلاقانه کمدی را میبینیم.باز هم تاکید می کنم که این تیپی که ما شاهد آن هستیم،رضا مارمولکی است که لباس روحانی را پوشیده نه یک روحانی.او شرور است،پس این شرارت چه با لباس عادی و چه با لباس رسمی و چه با لباس روحانی،همراه اوست.نگاه های هیز او به دختر در قطار،نصیحت هایش به پسر طلبه در روستا،غذا خوردنش،راه رفتنش و... همه و همه مختص شخصیت رضا است و نه یک روحانی.

او برای فرار از زندان این لباس را می پوشد ولی اتفاق هایی موجب می شود او به پوشیدن این لباس ادامه دهد.فیلم نقدی نیز به جامعه روحانیت دارد ولی توهین نه! نقدش چیست؟ این است که چرا روحانیون مردم را به خود و مسجد و در نهایت به خدا نزدیک نمی کنند؟ چرا مساجد خالی است؟ چرا مردم به روحانیت اعتماد ندارند؟!

رضا شب ها برای جور کردن ویزا و شرایط فرار خود از کشور به سراغ افرادی از جنس خودش می رود ولی مردم این برداشت را می کنند که رضا شب ها با لباس مبدل به مردم بی بضاعت کمک می کند،فیلم با این موضوع میگوید که مردم این را از روحانیت می خواهند،یعنی دلسوز مردم بودن،کمک به آنها،درد آنها را درمان کردن و... مردم به اندازه کافی نصیحت شنیده اند،ولی وقتی عمل نمی بینند،بدبین می شوند،اعتمادشان از دست می رود.

اما فیلم راه حل روشن و شفافی نیز ارائه نمی دهد،در حقیقت کارهای متفاوتی که رضای روحانی شده انجام می دهد مردم را با خدا آشتی می دهد اما همین هم اشکال دارد.چرا که در سکانسی می بینیم که بین زن و شوهری درخانه و حریم خصوصی شان دعوا شده است و رضا که اینک در هیئت یک روحانی است،از دیوار خانه شان بالا می رود و وارد حریم خصوصی آنها شده !! و با حرکتی استالونه ای !! شوهر زن را کتک زده و با تشویق و تعریف و تشکر مردم از خانه خارج میشود!

و همین یکی از راه های جذب مردم به روحانیت و مسجد و در نهایت خدا معرفی می شود! آیا مردم منتظرند که روحانی از دیوار مردم بالا برود و کف گرگی و کله و ... بزند تا به مسجد و به خدا جذب شوند؟

فیلم طعنه آمیز نیز هست،از جمله طعنه ای که به کاندیدای ریاست جمهوری و یا مجلس که برای رسیدن به قدرت دست به ریاکاری و خودنمایی میزنند،اما  شخصیت کاندید در فیلم،اصلا درنیامده،پرداخت خوبی روی آن انجام نشده،به پیشروی روند داستان کمکی نمی کند،نویسنده گفته حالا که دارم  طعنه آمیز می نویسم یه گریز هم به کاندیداهای ریاست جمهوری بزنم!! در صورتی که من اعتقاد دارم،اگر این شخصیت که اصلا هم درنمیاد؛حذف میشد،هیچ لطمه ای به فیلم نمیخورد.

طعنه دیگر آن سکانس هست که گفته می شود که هر شبکه تلویزیون رو که میگیری،آخوند است!این نقد وارده ولی ناقص است.هر شبکه آخوند نیست،تلویزیون در قبضه روحانیت نیست! در همان سکانس،ما در تلویزیون آخوندی رو می بینیم که دارد فیلم پالپ فیکشن را نقد می کند!! نقد فیلم توسط روحانیون به خودیه خود اشکالی ندارد ولی در صورتی که اطلاعات لازمه رو نسبت به موضوع داشته باشند.بعضا دیده میشه که برخی روحانیون در مورد مساله ای نظر میدهند و کاملا هم حق به جانبانه سخن می گویند،در صورتی که اطلاع کافی ندارند و غلط نقد می کنند.طعنه  این سکانس فیلم "مارمولک" به این دسته از روحانیون است.

هم چنین در سکانسی می بینیم پلیس از خطای ماشینی که رضا با لباس روحانیت در آن سوار است انجام داده است می گذرد ، یعنی پلیس از خلافهای روحانیون می گذرد و این نقد هم وارد و صحیح است،متاسفانه در جامعه ما مواردی از این قبیل دیده می شود.

کودکی که در طول فیلم چند بار رضا با آن مواجه می شود،کیست؟! چیست؟! چه می خواهد؟! او چهره معصومانه ایی دارد و نوعی انتظار از نگاهش خوانده میشود. او همواره ناظر بر رضا ست و هر جا که میرود همراه اوست. هرگاه که رضا در آستانه اتفاق و حادثه ایی جدید قرار میگیرد او ظاهر میشود. این کودک میتواند نماد پاکی باشد. نماد رسالت و بار معنوی ایی که بر دوش روحانیت هست.لباسی که بر تن رضا هست لباس او نیست. لباس جماعتی است که رسالتی بر دوش دارند و کودک حافظ آن رسالت می باشد و در پایان هم این لباس به کودک بر میگردد.

برسیم به بازیگری در این فیلم.شخصیت اول و اصلی فیلم یعنی رضا که توسط پرویز پرستویی ایفا می شود کاملا درامده،منِ بیننده باورش میکنم به عنوان یک شرور. پرویز پرستویی از جمله معدود بازیگران ایرانی است که قابلیت ها و توانایی های خودش را در ایفای نقش های متفاوت به همه اثبات کرده.ایفای یک رولِ ثابت و یک تیپ خاص در همه فیلم ها هنر نیست،هنر اینه که بازیگر خلاقیت خود را در تیپ های متفاوت عرضه کند و بیننده رو به تحسین وادارد.

پرویز پرستویی از این دسته بازیگران است.هر نقشی که به او واگذار می شود را کامل و بسته به ژانر فیلم ایفا می کند و تیپ های او در فیلم هایش کاملا مجزا از هم هستند.البته به جز سالهای اخیر که در فیلم هایی نقش های موفق آمیز گذشته را تکرار کرد! پرویز پرستویی در کمدی هایش کاملا کمدین می شود و در جنگی هایش کاملا رزمنده.

حتی بازی کمدی او در "مرد عوضی" با کمدی او در "مومیایی 3" متفاوت است.شخصیت رزمنده ای او در " آژانس شیشه ای" با شخصیت رزمنده ای "موج مرده"  فرق می کند.لحن صحبت،حرکات و طرز راه رفتن و میمیک صورت  و ...همه و همه مختص آن نقش خاص است و این چیزی است که در دنیای بازیگری امروز کم یافت می شود ودر صورت یافتن جای تقدیر دارد.

فیلم سکانس های خوب کمدی زیاد داشت،اما من دو سکانس را برتر و مفهومی یافتم،یکی سکانس پایانی فیلم که آشتی مردم با مسجد رو نشان میده،با آن موسیقی خوب و بجا.سکانس دیگر هم سخنرانی رضا برای زندانیان هست که خود رضا نیز متاثر میشود.در پایان بگویم که "مارمولک" اثری جسورانه در ژانر کمدی با مضامین سیاسی،در سینمای ماست و تامل برانگیز است.