سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی
سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی

به رنگ ارغوان-ابراهیم حاتمی کیا-1383

به رنگ حاتمی کیا

 

به رنگ ارغوان،که قبل از به نام پدر ساخته شده است،نسبت به کار قبلی فیلم ساز-ارتفاع پست-از نظر تکنیک و تم داستانی،رنگی متفاوت دارد و یک نوع استحاله ژانری برای حاتمی کیا محسوب می شود و از نظر من پیشرفت.در این اثر،سیاست و عشق چنان زیبا و ظریف در هم تنیده شده اند که شاعرانه ترین عاشقانه – جاسوسی  تاریخ سینمای ایران را آفریده اند. ژانری که در سینمای ایران وجود  نداشته یا اگر هم به آن پرداخته شده ،فیلمنامه ، ایده و شخصیت پردازی و ساخت آن به این قوت نبوده استعشق در به رنگ ارغوان در محوریت قصه قرار دارد و قالب درام بر پایه ی آن شکل می گیرد. پرداختن به مفهوم عشق در این فیلم، از خاکستر سبز و روبان قرمز به عنوان عاشقانه های آثار حاتمی کیا جلوه ی عمیق تری دارد؛ بی آنکه به سبک و سیاق تولیدات عاشقانه سینمای ایران به کلیشه و ابتذال گرفتار گردد.به رنگ ارغوان، حماسه ای از غلبه ی شکوهمندانه ی قداستِ عشق بر بی رحمیِ چنگال سیاست است.هوشنگ ستاری با نام سازمانیِ شهاب 8، یکی از مأموران امنیتی ست؛فردی بلند قد،با خلق و خویی آمیخته از خشونت و لطافت.در دقایق ابتدایی فیلم، مونتاژِ موازیِ نصب وسائل و تجهیزات کاریِ هوشنگ و وضو و نماز او بیانگر آنست که برای وی حرفه و انجام وظیفه از نظر اهمیت شرعی همتای عبادت می باشد.اما او پس از چند روز نظاره بر تمام اعمال و رفتار سوژه اش- ارغوان- و استراق سمع تلفنی، در میانه ی راه به وی دل بسته و در انجام تعهدش دچار تردید می شود.این بار نیز به مانند آثار پیشین فیلم ساز،جدال عقل و دل به میان می آید.مأمور امنیتی ما یا باید در هیئت یک مأمور وظیفه شناس و حرفه ای باقی بماند و یا راه دل در پیش گرفته و قید حرفه اش را بزند.که در نهایت دل به دریای طوفانی دلدادگی زده و رفته رفته رنگ ارغوان به خویش می گیرد.

در به رنگ ارغوان نیز،اعتراض -که از شاخصه های ذاتی و بارز سینمای حاتمی کیا است- حضور دارد. قهرمانان حاتمی کیا، نسبت به شرایط معترضند و این اعتراض را می توان از فریادهای سعید در«از کرخه تا راین»، گروگان گیری حاج کاظم در «آژانس شیشه ای»، هواپیماربایی قاسم و خانواده اش در «ارتفاع پست» تا شکوه و گلایه های دختر به پدر رزمنده اش در «به نام پدر» دید. در "به رنگ ارغوان" نیز دانشجویان به ایجاد جاده های جنگلی به قیمت از بین بردن طبیعت،ارغوان به شکل گیری بحث های سیاسی در کلاس و همچنین هوشنگ ستاری(حمید فرخ نژاد) پس از تحول فکری اش،نزد فرمانده خویش-در پی نافرمانی از دستور- دست به اعتراض می زنند.  تفاوت عمده ی ماهیت اعتراض در به رنگ ارغوان و سایر آثار حاتمی کیا در این است که به طور مثال حاج کاظم به خاطر هم رزمش-عباس- بود که دست به خشونت می زد و فریاد اعتراض خود را از طریق اسلحه به حاضران داخل آژانس (نمادی از جامعه) ابلاغ می کرد.اما در به رنگ ارغوان، اعتراض،سیری درونی می یابد و دو جبهه ی متضاد در داخل آژانس، در تار و پود وجود قهرمان به جدال برخاسته اند.

به رنگ ارغوان،چه در مضمون و چه در ساخت،از آثار منحصر به فرد و برتر سینمای ایران محسوب می شود. فیلم، از فیلم نامه پرتعلیق و نسبتا خوبی بهره می برد که یک ‌پیرنگ اصلی کلاسیک با ساختمان سه پرده‌ای و زمان خطی ساختمان آن را تشکیل می دهند.سکانس ها خشک و صرفا خوش ساخت نیستند بلکه با شخصیتها، مکان و موقعیت خاص هر بخش فیلم ارتباط محکمی دارند.کارگردانی اثر در میزانسن و دکوپاژ اصولی نمود پیدا می نماید.نمونه درخشان دکوپاژ اصولی حاتمی کیا،بخشی است که دو بیگانه به خانه ارغوان می روند و خود را دوست پدر وی معرفی می کنند و شهاب 8 (حمید فرخ نژاد) در حال اطلاع رسانی این وضعیت بحرانی به ستاد است،حال آنکه هیچ جوابی از ستاد نمی آید.شهاب 8 از ترس اینکه مبادا بدون اجازه ستاد  وارد عمل شود و نافرمانی نماید،دست خود را با دست بند به میز می بندد اما هنگامی که هیچ جوابی از سمت ستاد نمی آید و ارغوان با خطر مرگ روبروست،دوربین با چرخشی آرام،دست بند باز شده را نشان می دهد که نشان از وارد عمل شدن ستاری در ماجراست آن هم بدون اجازه ستاد! دکوپاژ های حاتمی کیا،دکوپاژهایی به ظاهر ساده است اما تمامی المان های صحنه را منتقل می کند و این انتقال المان و حس موقعیت،یکی از حسن های بزرگ فیلم به شمار می آید. حاتمی کیا حتی در دکوپاژ و فضاسازی فیلم خود نیز ارجاعی به آثار قبلی خود دارد.در صحنه ای که ستاری گاز اشک آور را در راهرو رها می کند دود گاز اشک آور به طبقه بالا می رسد تا اینکه ارغوان و پدرش را احاطه کند این نوع فضا سازی در آژانس شیشه ای نیز وجود داشت،هنگامی که فضای آژانس را دود پر می کند ؛ در حالی که حاج کاظم از آژانس بیرون رفته است.

فضا سازی اثر به مدد فیلم برداری خوب حسن کریمی و پرداخت درخشان کارگردان،یکی از نکات قوت اثر محسوب می شود.فیلمبرداری ای که در طول اثر دیده نمی شود و حرکات دوربین حاکی از نگاهی ناظر- POV - و زاویه دید سوم شخص است که با در هم تنیده شدن با بازیهای روان ، تماشاگر را با اثر همراه می کند. از جمله لحظات نمونه فیلمبرداری حسن کریمی، در فصلی است با صحنه های آهسته، که ارغوان را با دستبند و چهره ی پریشانش نشان می دهد و دید ناظر وی را در مواجهه با اطرافیانش و اتفاقاتی که افتاده به تصویر می کشد.همچنین پرداخت قوی و تکنیکی صحنه درگیری داخل کافه و همچنین درگیری باشکوه لحظات پایانی فیلم که با به کارگیری دوربین روی دست به جا،پرتنش و ملتهب و با ضربآهنگ تند درآمده است.

طراحی صحنه و انتخاب رنگ نیز از دیگر نقاط قوت اثر به حساب می رود.به طور مثال طراحی اتاق ارغوان با رنگ سبز که معصومیت و پاکی او را القا می نماید و طراحی اتاق سرد و تاریک هوشنگ که روز به روز به روشنی می گراید.از ایده های دیداری اثر نیز می توان به تغییر تصویر پس زمنیه لب تاب هوشنگ-از قبرستان به چهره ارغوان- و یا تغییر عنوان آغاز گزارش های شهاب به فرماندهی-از هوالقادر به هوالحبیب- اشاره نمود که به خوبی استحاله تدریجی هوشنگ را منتقل می نماید.

با وجود رعایت چهارچوب‌ها و قواعد درست روایت، «به رنگ ارغوان» نقاط ضعف فیلم نامه ای دارد که چندی قوت درام را می‌گیرد و تا حدودی مانع از آن می‌شود که داستان مخاطبش را به غنای عقلی و عاطفی کامل برساند. یکی از نقاط ضعف اساسی فیلم‌نامه صحنه‌ی تصور ذهنی فرخ‌نژاد از درگیری‌اش با پدرِ دختر در کنار قهوه‌خانه است. این صحنه از دو جنبه به داستان فیلم ضربه می‌زند؛ اول این‌که ما در تمام طول داستان صحنه‌ای را که حاوی خیال‌پردازی-سیال ذهن- قهرمان باشد، نداریم و این ساختارشکنی، ناخودآگاه خط سیر روایی داستان را تحت الشعاع قرار می‌دهد.ضربه‌ی دوم که این سکانس به فیلم وارد می‌کند آن ‌است که به نوعی با نشان دادن صحنه‌ی اجباری بحران و رویارویی نهایی فرخ‌نژاد و پدرِ دختر و کشف راز مأمور بودن او از تأثیر نهایی نقطه‌ی اوج پرده‌ی دوم-در انتهای فیلم- و در نهایت تأثیر کلی درام می‌کاهد.به همین دلیل وقتی که ما دیالوگ‌های پدرِ دختر را خطاب به مأموران از پشت تلفن می‌شنویم، آن‌چنان که باید و شاید تحت تأثیر قرار نمی‌گیریم، چرا که یک‌بار آن‌ها را در صحنه‌ی خیال قهرمان فیلم شنیده‌ایم.

شخصیت پردازیِ اثر که عمده اثرش بر دو شخصیت اصلی-هوشنگ و ارغوان- می باشد نیز مفید و سازنده است.رضا بابک(فرمانده شهاب8) -با آن گریم خیره کننده عبدالله اسکندری- شخصیت قرص و محکمی دارد و دیگر شخصیت‌ها هم آزادند.اما نکته قابل توجه این اثر که بدون وجودش سخت می توان به رنگ ارغوان را تصور نمود،حضور و نقش آفرینی کامل و عمیق و حسی حمید فرخ نژاد است.تغییر حالت چهره  در موقعیت های مختلف و همچنین استحاله روحی تدریجی،به خوبی از بازی او بازتاب می شود.ایفای نقش ارغوان-خزر معصومی-که گویا اولین نقش آفرینی وی می باشد نیز برای کار اول درآمده ولی بی عیب نیست.کنش و واکنش های او در تقابل با فرخ نژاد گاهی باسمه ای شده و روح نمی گیرد.کاراکتر دوست سابق ارغوان-به لطف بازی ضعیف کوروش تهامی- نیز به شدت رو و لوده شده و گاهی عذاب آور می شود و در حد یک تیپ باقی می ماند.

-مسئله ی پایان-

به شخصه در مورد پایان فیلم عقیده دارم اگر پس از صحنه درگیری و بازداشت ارغوان و پدرش و بی اثر شدنِ هوشنگ،فیلم تمام می شد،یک پایان تراژیک رقم می خورد و تلخی از سر گذراندن چنین تجربه ای در جان مخاطب نفوذ می نمود.اما پایان فیلم یک پایان ملودرام است که در آن ارغوان آزاد شده و با عینک و هیئتی متفاوت باوقار تر شده و هوشنگ نیز که گویا به علت نافرمانی متواری است و حال به هیئت تصویربردار به نزد ارغوان بازگشته است،هم اکنون به مانند پدر ارغوان-شفق- توسط جاسوسی دیگر که از او عکس می گیرد تحت نظر و تعقیب است.این پایان،پایان بدی نیست ولی دیگر از آن عمق اثر برخوردار نیست.