سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی
سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی

شیار 143-نرگس آبیار-1392

شیاری آکنده از نقصان

 

شیار 143 از شیارهای متعددی تشکیل شده که به زعم نگارنده،در هر یک نقصی نهفته است.اثر،قصد روایت داستان مادری روستایی را دارد که در هجران فرزندش که به جبهه رفته است،سالها انتظار می کشد و... .نقص عمده اثر ابتدا در همین ایده و سپس فیلمنامه آن نهفته است.این خلاصه داستان تنها یک ایده ی بی کنش است.کنش-ایده ی یک فیلم فی نفسه باید هر مخاطبی که شنونده یا خواننده آن می باشد را تکان داده و او را به تماشای اثر جذب نماید،که در این اثر چنین نیست.در چیزی که به عنوان خلاصه داستان مطرح می گردد ما تنها با یک ایده مواجه ایم که خنثی و فاقد کاتارسیس-تخلیه عمیق هیجانی(ارتباط عاطفی)-است.به جهتِ رساندن مخاطب به کاتارسیس،به یک فیلم بلند-به مثابه موجود زنده-که از پس کنش-ایده ای که خود قادر است اندکی از آن کاتارسیس نهایی را ایجاد نماید،نیاز است.در خلاصه داستان شیار143 چه داریم:الفت فرزندی دارد و چون همسر ندارد،او را خیلی دوست دارد!-تا به این قسمت که نه تنها کنش بلکه ایده نیز نداریم-فرزندش به جبهه می رود و او انتظار می کشد که بازگردد-همچنان کنشی رخ نداده است-پس از سالها فراق ... تمام.این تمام خلاصه داستان این اثر است که نه تنها خلاصه اش بلکه به زعم نگارنده خود فیلم نیز نمی تواند کاتارسیس ایجاد نماید.زیرا اثر تبدیل به موجودی زنده نگشته و مادر و شهیدی "خاص" خلق ننموده است.اگر ارتباطی-غالبا اشکی-نیز از جانب مخاطبان با اثر هست،تنها به دلیل سمپاتی به انتظار مادران شهدا در مابه ازای بیرونی_قبل از این فیلم_ بوده و نه با الفت که تبدیل به مادری خاص نگشته است.اگر ایده چنین می بود که "الفت فرزندی دارد که او را خیلی دوست می دارد،فرزند به جبهه رفته و الفت که طاقت دوری او را ندارد،برای یافتن وی با موقعیت های خطیری مواجه می گردد-که به جای موقعیت های خطیر،گذاره های متعددی با توجه به ژانر اثر می توان قرار داد-تا اینکه تصمیم می گیرد خود به جبهه برود! حال با یک کنش-ایده طرف هستیم که در خود کاتارسیس و پتانسیل بسط یافتن به فیلمنامه بلند سینمایی را دارد.در غیر این صورت-که فیلمنامه کنونی است- تنها اندازه ی آن فیلم کوتاه می باشد.

حال از ایده ی ناکارآمد فعلی،چه فیلمنامه ای حاصل گشته است؟فیلمنامه ای ضعیف و مملو از شیارهای آکنده از نقصان.از ابتدای فیلم با تدوین موازیِ عمدتا دو کنش_مکان کلی-البته بعلاوه کنش-مکان های فرعی در سکانس های مربوط به الفت-که به یکدیگر برش میخورند مواجه ایم.این شاخصه ی فیلم نامه های ضدپیرنگ می باشد ولی کمی که جلو می رویم،الفت به عنوان قهرمان منفرد-فیلم ساز نیز به قهرمان بودن وی و نه پسر اذعان دارند-به مخاطب معرفی می گردد و از طرفی در انتها با پایان بسته مواجه ایم!قهرمان منفرد و پایان بسته،زمان خطی می طلبد که با زمان غیر خطی اثر که بوسیله ی تدوین موازی حاصل گشته است منافات دارد!اما فیلم ساز مدعی است که هر نقصان مطرح شده از جانب مخاطب-منتقد از خودآگاه شخص فیلم ساز نشأت گرفته و به عمد بوده است!همچنین معتقد است که در سینما هیچ قانون و قاعده مشخصی وجود نداشته و با هر اسلوبی می توان فیلم ساخت به شرط باورپذیری و تأثیرگذاری!! او عقیده دارد که قراردادها را می توان شکست و از آن با عنوان ساختارشکنی یاد می نماید اما از طرفی تصریح می نماید که فیلم من ساختارشکن نیست!!

نگارنده در پی فرمایشات ایشان،اشاره به نکاتی را ضروری می داند؛اگر قاعده مشخصی در سینما وجود ندارد و هر چیزی را به هر اسلوبی میتوان ساخت و گزاره "هدف وسیله را توجیه می نماید"را تائید نمود!پس این محکوم منتج از این حکم،سینما نمی گردد،زیرا آن چیزی که ضد همه قواعد سینماست،ضدسینماست و ساختارشکن نیز.البته ساختارشکنی-پساساختارگرایی-خود قواعدی دارد که از آن جمله خرده پیرنگ و ضدپیرنگ می باشد. اما به گفته ی فیلم ساز،شیار 143 ساختارشکن نیست!از طرفی نیز ایشان قواعد سینما را می شکند!چگونه می شود در ظاهر ساختارشکن نبود ولی در واقع بود؟!جمع عدم و وجود که اجتماع نقیضین می باشد و محال!

بازگردیم به متن فیلم؛بنا به ادعای بیرونی فیلم و نه درونی،الفت مادر یونس است ولی در فیلم رابطه ی مادر و فرزندی استنباط نشده بلکه بیشتر به رابطه خواهر و برادری و حتی نامزدی می ماند (نکپسر،مادر را با عنوان "الفت" خطاب می نماید/بازی با نردبان)

شخصیت هایی که به نوبت در مقابل دوربین مصاحبه گر قرار می گیرند،فاقد شخصیت پردازی بوده و یونس نیز.قهرمان داستان-الفت-به تنهایی که معنا نمی گیرد،او با یونس تعریف می گردد،انتظارش نیز.پس اگر یونس شخصیت پردازی ندارد،نیمی از الفت معلق است.هدف یونس از تصمیم ناگهانی اش برای رفتن به جبهه مبهم است و با آنچه که از او در قبل از رفتن به جبهه می بینیم،تناسب ندارد.شوق رفتن به جبهه های حق علیه باطل نیازمند آمادگی سوبژکتیویته ی فعال و کنش مند یونس بوده که ما آنرا به عینیت نمی بینیم.

دوربین،از آنجا که مرعوب مُد و به تبع آن بدون جایگاه است،دیدگاه ندارد.نه دیدگاه الفت است-که به زعم فیلم ساز هست-و نه یونس و نه فیلمساز.اندازه نما و قاب بندی هم در بعضی نماها که دوربین ثابت است،محسوس است،از آن جمله نماهای قالی بافی که قاب داریم و نمای بسته نیز به جهت نزدیکی حسی با الفت.اما در مابقی سکانس ها فقدان میزانسن مشهود است زیرا دوربین روی دست تنها با فقدان میزانسن موجودیت و معنا می یابد.در سرتاسر فیلم،کمپوزیسیون و اصلاح رنگ بعد از مونتاژ ،خنثی و سرد است که اگر به منظور القای روحیه ی انتظار الفت نیز باشد،تنها از اواسط فیلم تا ماقبل سکانس پایانی-دوران هجران و انتظار-به کار می آید و در دیگر لحظات با کنتراست افزون،باید نشاط جاری در زندگی او را بازتاب نماید (نک فیلم نامحدود{1}؛لحظات تحول مغزی کاراکتر و به تبع آن تحول کنتراست رنگ فیلم-جهان از دید او- به نسبت کنتراست سرد و بی جان سایر لحظات فیلم).اگر از جهت دیگر این کمپوزیسیون و اصلاح رنگ را به جهت سادگی و یکدستیِ-که بیشتر کرختی است-فیلم قلمداد نمائیم به تبع آن دورین ثابت می طلبد که بدهد:روند کند و بی حس گذر زمان از نظرگاه الفت.

از نظر نگارنده گذر زمان و کهن سالی الفت در اثر محسوس نبوده و با سفید نمودن چند تار مو و گریمی ضعیف،گذر سالها انتظار و هجران منتج نمی گردد و نیز اینکه آیا 4 سال گذشته یا 4 ماه؟!بازی بازیگر نیز نسبت به فیلم "چ" ضعیف تر است و او نیز گذر زمان را بدرستی منتقل       نمی نماید.

از استفاده ی نه چندان مناسب تصاویر آرشیوی دفاع مقدس به همین اشاره بسنده نموده و به سکانس پایانی میرسیم؛در این سکانس که   لحظه ی اوج و گره گشایی فیلم است،دوربین از پشت سر،الفت را در قاب می گیرد و آرام به جلو حرکت می نماید تا جایی که کات می گردد به نمای بالا که حس همراهی مخاطب از بین می رود!با همان نمای از پشت اگر تراولینگ می شد تا الفت بنشیند و دوربین توقف نماید،حس صحنه یکدست میشد.در ادامه به جلو می رویم و خاتمه ی ماجرا که این مصراع را به خاطر می اندازد :"خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت" که باز به فرزندی که نمیشناسیمش نمینشیند.و در پایان استفاده از نجوای لالایی _در صحنه آخر_ به جای موسیقی،خطاب به مقام شهید،کمی از کرختی سراسر فیلم می کاهد و  اندکی حس دارد و این سکانس همان سکانسی است که با تدوین با چند نمای منتخب در طول فیلم،"فیلم کوتاه" مطلوبی را منتج می ساخت. 

 


_______________________

1)Limitless-2011-Neil Burger

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد