سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی
سینما نگاشت

سینما نگاشت

نگاشت های کمیل میرزائی

بادیگارد-ابراهیم حاتمی کیا-1394

http://dl.nasimonline.ir/FileRepository/2016/5/3/635978853591317313.jpg



بادیگارد یا محافظ؟مسئله کدام است؟


بادیگارد،جدیدترین فریادها و شعارهای ابراهیم حاتمی کیا است.فیلمسازی که اخیرا نظرش درباره فیلمسازی این است که "از فیلمسازی لذت نمی برد".سوالی که مطرح می شود این است که پس،از فیلمسازی چه می برد؟خود چنین پاسخ می دهد که تا آخرین لحظه ی ساخت و حتی اکران و حتی پخش از تلویزیون؛عذاب می کشد!به نظر نگارنده این نظر،نظر پس از بادیگارد است و نه تمام دوران فیلمسازی حاتمی کیا؛چرا که فیلم هایی از او به خاطرمان مانده که بی گمان ماندگاری شان،حاصل لذت توأمان فیلمساز از ساخت فیلمش و تماشاگر از تماشای فیلم است.

چه هنگامی فیلمساز از ساخت فیلمش لذت می برد؟زمانی که نسبت معین و فردی با آن پدیده ی پیش رو که قصد دارد آنرا از دریچه سینما بنگرد،برقرار نماید و تکنیک سینما را به خدمتِ عینیت بخشیدن به آن نسبت فردی درآورد و تماشاگر نیز زمانی که زندگی باورمند متناسب با آن پدیده را بر پرده دید و فیلم در ابتدا توانست در او "شوق" و در نهایت،"ذوق" ایجاد کند؛با رضایت خاطر و لذت،سینما را ترک می کند و چنانچه از او پرسیده شود؛باز هم حاضر است فیلم را ببیند؟پاسخ می دهد که حتما.حال بر اساس اظهار نظر و رضایت مخاطب،پس از تماشای فیلم،می توان آنرا ارزیابی کرد.در ارزیابی باید بین "اقبال گیشه" و "اقبال مردم" تفاوت قایل شد.اقبال گیشه آن است که مردم بر اساس عوامل متعدد جذاب از قبیل تبلیغ های تلویزیونی،بازیگران حاضر در فیلم،نیاز به تفریح،نیاز به اجتماع،آوازه ی فیلم یا کارگردان،جوایز جشنواره ای و... راغب شوند که بروند و بلیط بخرند و فیلم را تماشا کنند.اساسا دفاع فیلمسازان مبنی بر رضایت مخاطب از فیلم به میزان فروش گیشه محدود و مختوم می شود.اما با اندکی دقت می توان دریافت که این میزان فروش فیلم،در خارج از سالن سینما و پیش از تماشای فیلم است.تا این مرحله تنها تماشاگر پول آنچه که ندیده و بررسی نکرده و نپسندیده را پرداخت کرده است.در بازار خرید و فروش کالا،شیوه ی خرید محصول به این صورت است که مشتری ابتدا محصول را به دقت می بیند و بررسی می کند،اگر پسندید آنگاه هزینه آن را می پردازد و آن را از آن خود می کند.اما سینما چنین نیست و رویه ای متفاوت از عرضه ی سایر کالاها را در دستور کار خویش قرار داده است که در آن،مشتری ابتدا تنها یک پوستر و یک تیزر و داد و قال از محصول می بیند و اگر ترغیب شد،هزینه آن محصول_که چون هندوانه ای در بسته است_ را می پردازد و بعد محصول را به او عرضه می کنند و سپس آنرا می بیند و بررسی می کند و چه بسا رضایت او را جلب نکرده باشد ولی در این رویه در صورت عدم رضایت،هزینه را بازنمی گردانند.

اما اقبال مردم_که شاخص اصلی ارزشگذاری فیلم است_به پس از تماشای فیلم مربوط می شود و رضایت تماشاگر از فیلم.اینکه آیا از هزینه ای که پرداخته راضی است؟حاضر است دوباره فیلم را ببیند؟اما متاسفانه سینماگران ما بیشتر از اقبال مردم به اقبال گیشه توجه دارند و میزان فروش قبل از تماشا را سند موفقیت فیلم خویش قرار می دهند،در حالی که اقبال گیشه لزوما به معنی ارزش دار بودن فیلم نمی باشد.جناب حاتمی کیا اما-حداقل در مورد بادیگارد-برای موفقیت فیلم به اقبال مردم،پس از تماشای فیلم استناد می کند و اشاره به این که پس تماشای فیلم،تماشاگران چنین اظهاراتی می کردند:"من پدرم را در فیلم دیدم" یا "حرف ما را زدی" و... .اما باید توجه داشت که اقبال مردم به چنین جملات واکنشی در لحظه ختم نمی شود،بلکه اقبال مردم علاوه بر رضایت مندی هم زمانیِ پس از تماشا_با توجه به اینکه نظر "پدرم را در فیلم دیدم"رضایت مندی نیست_بیشتر و پیشتر منوط به رضایت مندی در زمانی(تاریخی) است،یعنی با گذر چند روز تا چند سال آیا اثر فیلم بر مخاطب برجا است؟آیا وقتی آبها از آسیاب افتاد و باز هم فیلم را دید،همان نظر را دارد؟و اصلا مگر "نظر" مخاطب را باید پس از تماشای فیلم پرسید؟آنچه که باید پرسید "حس" او پس از تماشا است ولی عموما مردم پس از تماشا،اظهار نظر-خودآگاه- می کنند و نه اظهار حس-ناخودآگاه-.پس آنچه جناب حاتمی کیا به آن استناد می کند گرچه از استناد به اقبال گیشه جلوتر است،اما قابل اعتنا نیست.

بادیگارد به وضوح،بیان کننده ی همان عذاب جناب فیلمساز است؛به نظر نگارنده این عذاب،تنها محدود به فیلمسازی نمی شود بلکه پیش از آن،برمی گردد به جامعه و شرایط هم زمان با فیلمساز؛عذاب از سیاسیون،عذاب از جوانان دبیرستانی در پارک،عذاب از مقدس ها،عذاب از شخصیت های دارای محافظ انقلاب و... .البته گاهی این عذاب ها به تنفر بیشتر می ماند. یک قاعده وجود دارد که "هر چه از دل برآید بر دل نشیند"،این قاعده در هنر اساس کار است و در عرصه های دیگر نیز مهم. بنابر عکس نقیض می شود از آن نتیجه گرفت که "هر چه از دل برنیاید بر دل نمی نشیند".اگر از هنر و هر کاری که انجام می دهیم لذت نبریم،علاوه بر اینکه به خود خیانت کرده ایم،محصول ما نیز منجر به لذت مخاطب نخواهد شد.لذت از کار هنری همان حسی است که از دل(ناخودآگاه) بر می آید؛حسی که از آنجا ایجاد شده است که مداوم با پدیده ای سر و کار داشته ایم و این سر و کار داشتن،از مواجهه روزمره گذار کرده و به مسئله ی شخصی ما ارتقاء یافته و تبدیل به باور شده است.در بادیگارد اغلب تنفرها،از باور نشأت نگرفته و بوی تکبر و خودمقدس بینی می دهد و نه آسیب شناسی؛نمونه ی بارزش ضرب و شتم جوانان در پارک است که تأمل و پشیمانیی نه در راضیه و نه در حیدر ایجاد نمی کند،علاوه بر این کارکرد دراماتیکی نیز در فیلم ندارد.

حاتمی کیا تنها کارگردانی بود که به فرم سینمایی دفاع مقدس ما وقوف پیدا کرد و آن عرفان نهفته در جبهه ها را به خوبی،ابتدا حس و باور کرد و سپس به تصویر کشید و به حس و باور مخاطب نشاند.اما در بادیگارد،حرفها و رفتارهایی را نشان می دهد که گاهی از فرط عصبیت از عملی نامقدس،متوجه نیست که خودِ مقدس-ارزش را نیز می زند و علیه خود می تازد.مثلا همان سکانس ضرب و شتم داخل پارک را به یاد بیاورید که همسر حاج حیدر_راضیه_به جوانان نامقدس داخل پارک حمله می کند که جلوی عمل ضد ارزش و ضد هنجار آنها را بگیرد؛در اینجا فیلمساز متوجه نیست که راضیه پوششی دارد که در ادامه ی فیلم از آن به عنوان ارزش دفاع می شود_نامزد دانشمند هسته ای،در نهایت آنرا برمی گزیند و نیز در سکانس آخر،همین پوشش می شود مأمن حاج حیدر و راضیه_ و هنگامی که راضیه چنان رفتار زشتی از خود نشان می دهد،ارزش آن پوشش را زیر سوال می برد.

هنگامی که از ساخت فیلم لذت نمی بریم و به تبع آن،چیزی هم که ارائه می دهیم منجر به لذت مخاطب نمی شود؛حاضر می شویم عنوانی را برای فیلم برگزینیم که در فیلم علیه اش فتوا داده ایم،تا حداقل با این حربه اگر سر مخاطب را نمی توانیم گرم کنیم،کلاه از سرش که می توانیم برداریم و نیز از سر سینمایی ها و جشنواره ای ها که بگویند؛چه اسم سینمایی ای! اینگونه است که جدال بین مقدس و نامقدس و طرَفِ مقدس بودن در خودآگاه فیلمساز و در حد شعار باقی می ماند و آنجا که نفعی در میان آید،ناخودآگاه او به سمت نامقدس می رود و عنوان فیلم را می گذارد بادیگارد؛همان واژه و شخصیت منصوب به آن که در درون فیلم او را مزدور می خواند و گماشته!

آیا شاخص تقدس،اعتقادی است که حاج حیدر جانش را برای آن می دهد ولی در فیلم مفروض است؟چه اعتقادی پشت محافظ است که پشت بادیگارد نیست؟رفتار حاج حیدر منوط به کنش و واکنش فاقد منش و انگیزش است،.بحرانی دارد که به نظر می رسد درونی است و جدال با نفس دارد و خود را مقصر حادثه ی ترور می داند- البته از این جهت که نباید اجازه می داد که در آن منطقه فرود می آمدند-و از طرفی شب ها نمی تواند بخوابد که البته این را قبل از تیتراژ و قبل از حادثه ی ترور انتحاری می بینیم،اگر این شب بیداری به علت عذاب وجدان او از آن حادثه است،پس چرا ما در فیلم آن را پیش از حادثه-تیتراژ می بینیم؟ و اگر قبل از حادثه این شب بیداری را داشته،علت اش چه بوده؟با توجه به تدوین فیلم،حالت دوم به باور نزدیک تر است،اما کارکردش در فیلم چیست؟اینکه فیلم با جمله "کِی میتونم بخوابم؟" باز شود و با جمله "خوابم میاد" بسته؟!به درک شخصیت حیدر چه می افزاید؟حیدر محکومیت خود را مبنی بر اینکه مقدس را سپر خود کرده است نمی پذیرد،اما چرا صریح بیان نمی کند که پس چطور شده که شخصیت را سپر خود کرده است؟چرا به جایش شعار می دهد که می ترسم از اون روزی که این کشتی سوراخ بشه" ؟ از خارج از فیلم می توان گفت که  حیدر نمی توانسته در آن شرایط تشخیص بدهد که چه وضعیتی نسبت به شخصیت تحت حفاظت بگیرد.اما داخل فیلم چه می گوید؟ می گوید موضع مظلوم نمایانه حیدر و در عین حال طلبکارانه،قابل باور نیست و منجر به مظلومیت او نمی شود و بلعکس موضع قیصری(با بازی فرهاد قائمیان) قابل پذیرش تر است.

هنگامی که انگیزه و و منشاء درونی کلام و رفتار شخصیت معین نگردد و متناسب او نباشد،کلام و رفتار نه از درون او بلکه از جانب فیلمساز می جوشد؛پس شعار می شود.شخصیت،استعفانامه-اقرارنامه می نویسد،فیلمساز آنرا پاره می کند،شخصیت می خواهد بگوید مقصر بودم ولی فیلمساز در کلامش به جای صراحت،ابهام و شعار می گذارد و در ذهنش زیرآبی رفتن.شخصیت راضیه اهل همسَری  و نجابت است اما فیلمساز،آن رفتار زشت در پارک را به او وصله می کند.

هنگامی که عامل اخلال معین و حتی حادثه ای در ماجرا نباشد،چنین می شود که تا نیمه ی فیلم با پیامدهای ترور ابتدای فیلم در داخل و خارج از خانه حاج حیدر مواجه ایم و تا اینجای فیلم،بارها مخاطب از فیلم خارج می شود؛بدین معنی که فیلم افت می کند و خلل فرمی دارد.سپس می رسیم به میثم زرین_دانشمند هسته ای_که قرار است حاج حیدر محافظ او شود.شخصیتی که حداکثر به استاد دانشگاه امروزی می ماند تا دانشمند؛به این دلیل که تفاوت است بین یک استاد دانشگاه در رشته ی فیزیک هسته ای و دانشمند همان رشته؛استاد دانشگاه صرفا در چارچوب یک چارت درسی به تدریس می پردازد ولی دانشمند کسی است که در آن رشته زیست می کند و خود را از بند چارچوب می رهاند و آن علم را می اندیشد،می پژوهد و از نظر به عمل می رساند و از همه مهم تر اینچنین خل جلوه نمی کند. فلذا چون لحظاتی از این سلوک دانشمندی را در میثم زرین نمی بینیم،پس از او دانشمند درنمی آید.او کسی است که به سبب جایگاه مهم اش تحت سو قصد دشمنان نظام قرار دارد.تم فیلم که "حفاظت از شخصیت های سیاسی" است،قاعدتا متناسب با ژانر اکشن می باشد،چه بسا اگر فیلم از حفاظت میثم زرین آغاز می شد و ترور اول فیلم را_که مسئله ی دیروز کشور ما بود_به طبع در یادآوری های حاج حیدر از دیروز می دیدیم،با فیلمی دارای قهرمان و اکشن طرف می شدیم. زیرا در نیمه ی دوم،قطب منفی_البته بالقوه_داریم؛همان تروریست موتوری که چنانچه به درستی به او و عوامل محرک اش پرداخته می شد_مانند پرداختی که از گروه ضد انقلاب در فیلم "قلاده های طلا"شده بود_قهرمانی حاج حیدر در این تقابل،متجلی و سرانجام،سکانس آخر،نقطه ی اوج این تقابل می شد.ولی در شکل فعلی فیلم،نه اهمیت جایگاه میثم زرین معلوم است نه انگیزه و برنامه ی قطب منفی و نه انگیزه ی حاج حیدر؛ بنابراین به دلیل اینکه ما در بی اطلاعی محض به سر می بریم،تعلیقی که لازمه ی التهاب  سکانس آخر می باشد،شکل نمی گیرد و در این سکانس_که تکنینکی ترین بخش فیلم است_ غافلگیری_همچون خود حاج حیدر در ماشین_را نصیب تماشاگر می کند و از طرفی چون تنها رابطه ی معین و پرداخت شده ی فیلم،رابطه ی زن و شوهری حیدر و راضیه است؛احساس زن و شوهری و موقعیت غریب و تلخی که در مقابل چشمان ما بر راضیه رخ می دهد،بر ما نیز اثر می گذارد.افزون بر این نمایید؛بازی خوب پرویز پرستویی را.

بادیگارد نه قهرمان می سازد نه مرثیه ای بر او و حاج حیدر،تنها قربانی تقدس مآبی فیلمساز می شود،در سینما اگر از حد مدیوم که ساحت حس است،خارج شویم؛اثر ما به ضد سینما و ضد قصد فیلمساز تبدیل می شود.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
حسین پارسایی چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 16:48

سلام ,عرض ادب;
لطفا پاسخ ایمیل بنده رو بدین;

کمیل:
سلام،ارادت
پاسخ داده شد.

حسین پارسایی شنبه 4 دی 1395 ساعت 01:46

سلام.
بنده دیشب فیلم و دیدم.
زیرنویس و هم از وبلاگ جناب فراستی گرفتم..
فرمت فیلم : mkv
کیفیت 720 پیکسل ..
فیلم و از سایت خوب "تاینی موویز" دانلود کردم.

سلام
برای بنده هم درست شد.ان شا الله به زودی خواهم دید.
موفق باشید رفیق

حسین پارسایی جمعه 3 دی 1395 ساعت 15:28

سلام, عرض ادب..
داستِ داستان کارآگاهی رو دیدین؟ از ویلیام وایلر..
پیشنهاد میکنم اکر ندیدین, دانلود کنید و ببینید؛

سلام و عرض ادب
این فیلم را مدتهاست گرفته ام ولی زیرنویس فارسی نداشت،اخیرا هم سید جواد اطلاع دادند که زیرنویسش آمده،زیرنویس را گرفتم ولی اجرا نشد،نمیدانم مشکل چیست.روی دو نسخه فیلم هم امتحان کردم ولی نشد.

حسین پارسایی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 17:45

سلام.
یک پیشنهاد:
یکی از دوستان جناب یوسف بیک,طرحِ اکران فیلم رو شروع کردن..
بنده از طریق تلگرام با ایشون در ارتباطم؛
جمعه ها امکان رفتن به شهریار , برای دیدن کلاسیک ها روی پرده و سپس جلسه نقد و بررسیِ اثر رو دارین؟
ساعت 10:45 ..
مطلعم که تا کنون, دو فیلم هم به نمایش دراومده..
خوشه های خشم..مغازه گوشه خیابان..
فردا هم "چه زندگی شگفت انگیزی" رو برای نمایش در نظر دارن..

سلام
سپاس از پیشنهادتان ولی بنده اگر چنین امکانی داشتم حتما به جای شهریار به کافه راندوو می رفتم و حضور استاد را درک می کردم.به دلایل متعددی امکانش فعلا نیست.

حسین پارسایی چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 02:45

سلام.
از رضا برجی و محمدعلی فارسی چه مستندهایی دیدین؟

کمیل:
سلام
از رضا برجی هنوز چیزی ندیده ام ولی از فارسی؛رستاخیز-مجنون-سرزمین نخبگان

حسین پارسایی شنبه 22 آبان 1395 ساعت 20:32

سلام.
متوجه شدم که به دیدنِ مستند علاقه دارید,,درسته؟
بیشتر مستندهایِ داخلی رو می بینید یا خارجی؟
در چه گونه هایی؟

سلام
بله درست متوجه شدید،البته در سیر تماشای فیلم های مختلف،مستند جایگاه ویژه ای دارد.به نظرم مستند اگر درست ساخته و پرداخته شود،یک نوع مطالعه است.امروزه مطالعه فقط به کتاب محدود نمیشود،بخشی از مطالعه به مستندهای با پشتوانه تحقیقی قوی و برنامه های تلویزیونی گذار کرده است.مثلا شما شاهد هستید که چه مستندهای علمی خوبی دارد ساخته میشود که کار چکیده ی چندین جلد کتاب را می کند؛پس دیدن مستند و برنامه های خوب تلویزیونی امروز،جایگاه ویژه ای دارد.
اما در مورد داخلی یا خارجی،سعی می کنم از هر دو ببینم.خارجی بیشتر علمی می بینم،از داخلی ها هم مستندهای شاخص و... را می بینم؛نظیر پرتره ها،انتقادی اجتماعی و... .دیدن روایت فتح هم که هر چند وقت یکبار واجب است.

حسین پارسایی شنبه 15 آبان 1395 ساعت 20:16

سلام.
اثر تبدیل به سینما نمی شود؛
از کل رسیده به جز,, چون می خواست حرف بزنه و نه اینکه فیلمی بسازه..
بازی های هیچ یک از بازیگران,خوب نیست چرا که فیلمنامه متعین نیست؛فیلم واقعگراست.پس زمان و مکانش متعین است؛
مکان: تهران
زمان: بعد از انتخابات ریاست جمهوری 92
میدونیم که در همین شهر تهران و در سالهای 89 و 90 ,چهار دانشمند عزیز ما رو ترور کردند؛اگر میثم زرین دانشمندی ست که در معرضِ ترور شدن است پس این بچه بازی ها چیست؟
حفره ی به این بزرگی رو چطور میشه توجیه کرد؟
اصلا دانشمندی در کار نیست, مسأله ی ترور هم چیزِ جدی ای نیست.
مسأله ی فیلم ,, شخصیت_پرستویی_ست که بلاتکلیف است.

کمیل:
سلام
درست میفرمائید.ممنون از همراهی تان.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد